کد مطلب:35568 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:122
گشودید دست تمنا به ما گشودید آغوش، امیدوار چنین یاد دارم كه با ازدحام كه بر حوض جستند ره بیقرار همه بند نعلینتان پاره شد كسانی كه بودند خود پیل زور لگدكوب كردند بس ناتوان در آن حال دست حمایت به پیش چه خرسند گشتید خود آن زمان همه مرد و زن، كودك خردسال دگر پیره زالان و دوشیزگان به بیعت چنین گشته دل استوار [صفحه 310]
در آشوب خوارج كه زمزمه خلاف از مردم برخاست، چنین فرمود:
اجابت نكردم نخست از شما
كه بگشایم آغوش بر آن قرار
چنان اشتران گسسته لگام
به انبوه بردید بر هم فشار
ردا از بر و دوش آواره شد
گشودند بر خویش راه عبور
كه پیمان ببندند با ما بجان
گشودم پی حفظ آیین و كیش
كه بر چرخ برخاست فریادتان
دگر پیرمردان آشفته حال
برآورده از پرده وز خانمان
اطاعت نمایید بر این قرار
صفحه 310.